بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد
هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن
بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد
از ديده نهان اما اندر دل من جايش
او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد
با كس نتوانم گفت من راز درون خویش
كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد
مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما
تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد
"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید
همه ما همیشه برای ظهور حضرت صاحب الامر دعا می کنیم.
از طرف دیگر می دانیم که علت غیبت آن امام بزرگوار، چیزی جز عدم وجود شرایط لازم در ما نیست.
خیلی از امامان بودند که وقتی سال می شد از آنها که چرا قیام نمی کنید، می فرمودند یاور نداریم.
چه تعداد یار مد نظر آنها بود؟
یکی از ائمه معصومین (ع)، در پاسخ به چنین پرسشی، به یک گله گوسفند اشاره می کنند و می فرمایند: اگر این قدر یاور داشتم، قیام می کردم.شخص سئوال کننده می گوید: رفتم و تعداد گوسفندان گله را شمردم،به خدا قسم، فقط 17 گوسفند بود.
آیا ما واقعاً برای ظهور آماده ایم؟
نکند شرایط ما شرایط زمان امام حسن (ع) باشد یا دعاهای ما مثل نامه های مردم کوفه به امام حسین (ع) باشد ...
یکی از شیعیان خدمت یکی از ائمه علیهم السلام رسید و عرض کرد: اینقدر تعداد شیعیان و محبین شما زیاد است چرا قیام نمی کنید؟
امام (ع) به تنوری که در آن اتاق روشن بود اشاره کردند و به آن فرد فرمودند: برو و در تنور بنشین.
آن فرد عرض کرد: اگر حرفی زدم که باعث ناراحتی شد، مرا عفو کنید.
امام فرمودند: تو را عفو کردم.
در این هنگام غلام آن حضرت وارد اتاق شدند. امام به غلام خود فرمودند: برو در تنور بنشین.
غلام بدون کلمه ای حرف در مقابل چشمان میهمان امام، رفت و در تنور آتش نشست.
امام با میهمان خود وارد صحبت شدند و مدتی طولانی از هر دری سخن گفتند.
بعد، امام به میهمانشان فرمودند: برو و در تنور نگاه کن.
آن شیعه بلند شد و رفت در تنور نگاه کرد و دید غلام امام، صحیح و سالم در وسط آتش چهار زانو نشسته است.
غلام بیرون آمد و به آنها سلام کرد.
امام خطاب به میهمانش فرمود: چند نفر شیعه مثل این غلام داریم؟
آن فرد عرض کرد: هیچ.
مسأله این است که ما شیعه نیستیم. ما فقط « محب ائمه اطهار » هستیم. شیعه، به امثال سلمان فارسی و ابوذر و عمار و مالک اشتر می گویند، نه به ما.
همین الان نائب امام در بین ماست. آمادگی ما برای اجرای فرامین ایشان چقدر است؟
نکند مثل مردم اطراف حضرت مسلم ابن عقیل باشیم. « مسلم ابن عقیل » امام زمان (عج) اکنون در بین ماست.
آیا پیگیر فرمایشات ایشان هستیم؟ آیا خود را « در عمل » سرباز جان بر کف معظم له دانسته ایم؟
اگر چنین بود، اگر ایشان به تعداد یک پنجم مجموع نمازگران صفوف جماعت و جمعه در سراسر کشور، یار واقعی داشتند، وضع کشور ما اکنون اینگونه نبود.
این (یاری امام) حیاتی ترین مسأله در زندگی هر فرد است.
باید این مسأله را بررسی کنیم و اگر آماده نبودیم، دنبال ساختن خودمان برویم.
این یعنی دعای عملی. وگرنه دعای لفظی فایده زیادی ندارد.
لذا باید « مولفه » های آمادگی را بررسی کنیم و برای ایجاد یا تقویت و حفظ آنها برنامه ریزی کنیم. باید علمی کار کرد. اینجا هم به « مدیریت علمی » نیاز داریم.
مثالی را بنده می زنم، دوستان بقیه مصادیق را بفرمایند:
برای یاری یوسف زهرا (عج) ، در آن واقعه بزرگ تاریخی، حتماً لازم است ما از نظر جسمی آماده باشیم. فرد ضعیف نمی تواند یار خوبی در میدان جنگ باشد.
پس یکی از مولفه های آمادگی برای ظهور، ورزش کردن و حفظ آمادگی جسمانی است.
یکی بیاید شیعه بودن را به ما یاد بدهد.
برای هر چیزی کلاس می گذاریم (آموزش اینترنت، فوتوشاپ،...)، چرا برای این امر مهم کلاس نمی گذاریم؟ این مسأله در فرهنگ عمومی ما چه جایگاهی دارد؟ فقط در مناسبتها؟ آنهم فقط چند ساعت؟
نکند بمیریم در حالیکه هنوز شیعه نشده باشیم.
در کتاب های مذهبی مقدسی که در میان هندیان به عنوان کتاب های آسمانی شناخته شده و آورندگان این کتاب ها به عنوان پیامبر شناخته می شوند، تصریحات زیادی به وجود مقدس مهدی موعود(ع) و ظهور مبارک آن حضرت شده است که قسمتی از آن ها از نظر خوانندگان گرامی می گذرد. در کتاب اوپانیشاد که یکی از کتب معتبر و از منابع هندوها به شمار می رود، بشارت ظهور مهدی موعود(ع) چنین آمده است: «این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای کلی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر می شود، و شریران را تماماً هلاک می سازد، و خلقت را از نو تجدید، و پاکی را رجعت خواهد داد . . . این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد»1. در کتاب باسک که از کتب مقدس آسمانی هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولی عصر(ع) چنین آمده است. «دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان، که پیشوای ملائکه و پریان و آدمیان باشد، و حق و راستی با او باشد، و آنچه در دریا و زمین ها و کوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمین و آنچه باشد خبر دهد، و از او بزرگ تر کسی به دنیا نیاید».2 در کتاب پاتیکل که از کتب مقدسه هندیان می باشد و صاحب این کتاب از اعاظم کفره هند است و به گمان پیروانش، صاحب کتاب آسمانی است، بشارت ظهور مبارک حضرت مهدی(ع) چنین آمده است: «چون مدت روز تمام شود، دنیای کهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملک تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای بزرگ جهان که یکی «ناموس آخرالزمان» و دیگری «صدیق اکبر». یعنی وصی بزرگ تر وی که «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملک تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خلیفه «رام» باشد، و حکم براند، و او را معجزه بسیار باشد. هر که پناه به او برد و دین پدران او اختیار کند، سرخ روی باشد در نزد رام». و دولت او بسیار کشیده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اکبر» زیاده باشد، و آخر دنیا به او تمام شود. و از ساحل دریای محیط و جزایر سراندیب و قبر بابا آدم(ع) و از جبال القمر تا شمال هیکل زهره، تا سیف البحر و اقیانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب کند. و «جگرنات» [جگرنات به لغت سانسکریت نام بتی است که هندوها آن را مظهر خدا می دانند] به فرمان او به سخن آید و به خاک افتد، پس آن را بشکند و به دریای اعظم اندازد، و هر بتی که در هر جا باشد بشکند»3. از آن جا که در این بشارت، الفاظ و تعابیری به کار رفته است که امکان دارد برای بعضی از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضی از آن ها را جهت روشن تر شدن مطلب توضیح می دهیم: 1. مقصود از «ناموس آخرالزمان»، ناموس اعظم الهی، پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله(ص) است. 2. پشن، نام هندی حضرت علی بن ابی طالب(ع) است. 3. صاحب ملک تازه، آخرین حجت خداوند حضرت ولی عصر(ع) است و راهنما، نام مبارک آن حضرت(ع) است که بزرگ ترین نماینده راهنمایان الهی و نام مقدس وی نیز، هادی و مهدی و قائم به حق است. 4. کلمه «رام» به لغت «سانسکریتی» نام اقدس حضرت احدیت (خدا) است. 5. این جمله «هر که به او پناه برد، و دین پدران او اختیار کند، در نزد رام، سرخ روی باشد» صریح است در این که، حضرت مهدی(ع) جهانیان را به دین اجداد بزرگوارش ـ اسلام ـ دعوت می کند. 6. سومنات، بنا به نوشته دهخدا، در کتاب لغت نامه بتخانه ای بوده است در «گجرات». و گویند: سلطان محمود غزنوی آن را خراب کرد، و «منات» را که از بت های مشهور است و در آن بتخانه بود، شکست. و گویند: این لغت هندوی است که مفرّس شده و آن نام بتی بود، و معنی ترکیبی آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زیرا «سوم» به لغت هندوی قمر را گویند، و نات، تعظیم است. برای اطلاع بیشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرمایید. 7. و اما «جگرنات» به لغت سانسکریتی، نام بتی است که هندوها آن را مظهر خدا می دانند.اشاره:
الف) کتاب اوپانیشاد
ب) کتاب باسک
ج) کتاب پاتیکل
1.سوره انبیاء آیه12
«چون بنی امیه باقیام حضرت مهدی علیه السلام عذاب مارااحساس کنندبه ناگاه از آن خواهند گریخت .پس به آنها گفته خواهد شد:مگریزید و بسوی خانه های خود وآنچه در آن متنعم بودیدبازگردید،باشد که شما مورد سؤال قرار گیرید!»
2.سوره ی انبیاء آیه 105
«ما درکتاب زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ی مابه ارث خواهند برد.»
شیخ قمی در تفسیر خود میگوید:مقصود از«بندگان شایسته »حضرت قائم(عج)
ویاران او هستند.
صاحب تفسیر مجمع البیان نیز این تفسیر را از امام باقر (ع) نقل نموده ومی گوید:دلیل بر این تفسیر روایتی است که شیعه وسنی از رسول خدا(ص)نقل نمودهاند که فرمود:«اگر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن یک روز را به قدری طولانی خواهد نمود تا مردی از اهل بیت من را بر انگیزد واو زمین زا پر از عدل وداد نمایدبعد از آنکه از ظلم وجور پر شده باشد.»
3.سوره البرائة آیه 33
«او کسی است که پیامبر خود را با هدایت ودین حق فرستاد تاآن را بر همه ی ادیان پیروز نماید ،هرچند مشرکان راخوش نیاید.»
شیخ قمی می گوید:این آیه در باره ی قائم آل محمد(ص)نازل شده واوتنها امامی است که خداوند اورا بر همه ی ادیا ن پیروز خواهد نمود.او زمین زا پر از عدل وداد خواهد کرد بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد واین از آیاتی است که تأویل آن بعد از تنزیل خواهد بود .
4.سوره ی فصلت آیه 53
«زود است ما نشانه های حقانیت خود را در اطراف زمین واز خود آنها به آنها نشان دهیم تا بدانند آن حق است .»
علامه ی مجلسی دربحار،از کتاب کافی،از ابو بصیر نقل نموده که گوید: از امام صادق (ع)
نسبت به این آیه سؤال نمودم،فرمود:در وقت ظهور مهدی (عج)خداوند عده ای را مسخ خواهد نمود وبه آنها نشان خواهد داد که عالم برآنها تنگ شده است .پس به قدرت خدا ، درآفاق ودر وجود خود پی خواهند برد.
وبسیاری آیات دیگر در کتاب آسمانی مسلمانان؛قرآن درباره ی ولی عصر وموعود آمده که ذکر آنها از حوصله به دور است.
منتظر من می نشینم شه بیاید یا نیاید بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتم ببینمت مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم
آقا و مولا و سرورم
سلام
ای نماینده خدا در زمین و هستی
واقعا از تصور اینکه ما وجود سراسر برکت و رحمت شما را در عصر خود داریم و دلمان از غصه و غم و اندوه آکنده میشود ، احساس شرم می کنم.
تو یک گوشه چشمت غم عالم ببرد................ شرم دارم ...که تو باشی و مرا غم ببرد
به خودم می گویم : "شرم کن"! تو واقعا از خودت ، از هستی و امام بزرگوارت شرم نمی کنی؟ با خودت چه کرده ای که که نسیان و فراموشی وجود تو را فرا گرفته است ؟! اینکه در زیر نور آفتاب باشی و فراموش کنی که روشنی بخش روزهای تو اوست .. خجالت دارد.
ای امام و مقتدای من! اجازه بدهید بگویم "ولی نعمت من" من اسیرم و از" اسیر" نبایستی انتظار یاری داشت!
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود
من اسیر هواهایم که دست و پای مرا بسته اند. من اسیر دنیایم که که چشمان مرا پر کرده است. من اسیر مردم ام که شان و منزلت خود را از آنها خواسته ام. و از هم مهمتر اسیر شیطان ام که دام های وسوسه خود را در هر سو برایم گسترانیده است. شما خود قضاوت کنید چنین بیچاره درمانده ای یارای همراهی شما را دارد؟!
می دانم که نامه ام را قبل از نوشتن خوانده اید چون شما در قلب من حضور دارید:
هم غصه ناشنیده دانی هم نامه نا نوشته خوانی...
شما در تنها ترین لحظات و مخفی ترین مکان های گناه و غفلت من حضور دارید و فقط درک همین نکته بس است، برای کسی از ما که از یادآوری اش، کالبد جان خودش را از شدت شرم تهی گرداند.
امان از لحظه غفلت که شاهدم باشی...
من بارها حضور شما را احساس کرده ام ؛ بهتر است بگویم بارها خود شما پرده های غفلت مرا کنار زده و برمن جلوه کرده اید؛ و من در آن لحظات شعف انگیز خود را در اوج قله های معرفت حس نموده ام. اما چه سود که غرورها و اسارتهایم مرا دوباره به پرتگاه غفلت باز گردانده اند.
وجود و حضور شما را همه عالم گواهی می دهند، چون ضرورت بودنتان با حکمت خداوند متعال هماهنگی دارد. اصلا همه آیات الهی با وجود شما برای ما معنی می شوند!
اگر ضرورت نبوت نبود شما هم ضرورتی نداشتید، و اگر شما نباشید زمین خالی از"حجت" میشود؛ و هستید چون هستی هست. این هستی با همه وسعتش به انسان ختم می شود و برای ترکیب بی نهایت انسان کوچک و تنگ است. شما هستید و ضرورت دارید چون انسان هست و ادامه دارد و فقط برای این 70سال آفریده نشده است! همانگونه که وجود پیامبر ضرورت داشت وجود امام در هستی و این عالم ضروری است. و من خیری بالاتر از نعمت ولایت و سرپرستیتان سراغ ندارم:
بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین
یا بقیه الله
یا صاحب العصر و الزمان یا مولانا یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
ای واسطه فیض الهی ای واسطه رحمت و مغفرت حق ، همه هستی تسبیح حق گویان وجود و ضرورت تو را به من نشان می دهند. من به وجود و حضورت "ایمان" دارم.
ای غائب از نظر به خدا می سپارمت..
حضور ترا با ذره دره وجودم احساس می کنم ؛و تمام سلول های بدنم حتی سلول های چشمانم هم حضور ترا گواهی می دهند. اما چگونه است که از نظرها پنهانی ؟!
کوچکتر که بودم پدرم می گفت: ((امام زمان عج را همه می بینند؛اما ایشان را به جا نمیآورند.)) خیلی لطیف بود این حرف پدر ! خواهر بزرگم می گفت : (از صبح تا شام حداقل یک بار امام از مقابل تو گذر می کند ، مراقب باش به همه سلام کنی،شاید یکی از آنها امام تو باشد.))
گلی گم کرده ام شاید تو باشی...
حالا دلم خیلی گرفته می شود. وقتی می اندیشم که در کودکی به شوق دیدنت وسلام کردنت به همه سلام می کرده ایم. ولی اکنون که بزرگ شده ایم با غرورها و قضاوت ها و فرارها حتی همسایه خود را سلام نکرده و نمی بینیم. چه برسر ما آمده است؟چه دوره و زمانه ای داریم!
به کجا چنین شتابان...؟!
امان از این زمانه. اماما شکایت خود را نزد تو می آوریم. ما به قهقرا می رویم؛ حقوق همسایه که از حقوق برادر گاهی بالاتر می رود ،تا حدی که اصحاب رسول الله صلی الله علیه اله و صلم میاندیشیدند که ممکن است برای همسایه حق ارث هم قائل شوند، حالا در حد یک قانون حقوقی ساده که تکلیف مشاعات و ضوابط آپارتمان نشینی را خیلی خشک و بی روح مشخص کرده است و همان هم رعایت نمی شود.
به خودم که نظر می کنم می بینم شدم مثل بقیه؛ مثل آنهایی که باور تو را فراموش کرده اند، حتی مثل آنهایی که تو را باور ندارند. پناه می برم به خدا و می ترسم از روزی که شوَم مثل آنها که با تو دشمنی می کنند...
شرمنده ام و این شرمندگی تاب و توان از من ربوده است. فکرش را که می کنم می بینم که من فقط نام "شیعه" را یدک کشیده واز پرچم امام زمانم برای خودم لباس افتخار و پوششی برای دروغ و تزویرهایم ساخته ام . در حالی که باعث درد و اندوه شمایم. اعمال و افکار و روابطم شما را آزار می دهد. و من یادم هست که از قول امام صادق علیه السلام روایت شده است که:
زینت ما باشید نه اینکه...
کاش خودم را به شما نبسته بودم ، تا حداقل بدی ها و زشتی هایم را به پای شما ننویسند و باعث گمراهی و قضاوتهای نادرست مردم در مورد شما نمی بودم.
کاش می توانستم خودم را شایسته پیروی و شیعه واقعی بودن شما کنم. اما شما خود خوب می دانید که نه تنها من بلکه بزرگترین انسانها هم از اصلاح نفس خویش بدون یاری شما وعنایت حق عاجزند. می دانم که اضطرار شرط وصال است.
ومن که همه راهها ،دستورالعملها و نسخه پیچی های غیر تو را آزموده ام مانند حیوان بارکش در گل مانده ای در ورطه نابودی ام. عضلاتم سست و از شدت فشار کمرم خم شده است . دیگر توان ادامه این وضعیت را ندارم. در حضور شما و در پیشگاه الهی اظهار عجز و اضطرار می کنم.
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
اماما دستم را بگیر و مرا برای یاریات تربیت فرما بندهای اسارتهای مرا بگسل و مرا از زندان نفس و دنیا و دام های شیطان نجات بخش.امام من ما منتظر گشایش و فرج تو هستیم. و میدانیم که ان شاءالله فرج شما نزدیک است.
نگار آمدنی است غمگسار آمدنی است..
به خود می گویم :
اندکی صبر سحر نزدیک است..
باز می گویم :
شاید این جمعه بیاید شاید..
الهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و الجعلنا من خیر انصاره و اعوانه...